English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4484 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
respond U پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
responded U پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
responds U پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
to make a response U پاسخ دادن
respond U پاسخ دادن
rejoin U پاسخ دادن
rejoined U پاسخ دادن
rejoining U پاسخ دادن
responded U پاسخ دادن
rejoins U پاسخ دادن
answering U : پاسخ دادن
responds U پاسخ دادن
answered U : پاسخ دادن
answer U : پاسخ دادن
answers U : پاسخ دادن
rejoin U پاسخ دفاعی دادن
rejoinder U پاسخ دفاعی دادن
to fail to provide an answer U درماندن در دادن پاسخ
to answer in the a U پاسخ مثبت دادن
rejoining U پاسخ دفاعی دادن
rejoins U پاسخ دفاعی دادن
rejoinders U پاسخ دفاعی دادن
rejoined U پاسخ دفاعی دادن
return a negative U پاسخ منفی دادن
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
readiness to report U امادگی برای پاسخ دادن
to beg the question U در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
replied U پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
to respond to blackmail [a threat] U پاسخ دادن به باج گیری [ تهدیدی]
reply U پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
answering U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answers U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
replying U پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
irresponsiveness U عدم امادگی برای پاسخ دادن
answer U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
replies U پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
answered U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
inquiry U ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
inquiries U ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
responses U عکس العمل به دلیلی
response U عکس العمل به دلیلی
dependent U آنچه به دلیلی متغیر است
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
quoting U خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
There is no reason to do something U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
boomerange U دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
heuristic reason U دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
react U عمل کردن در پاسخ به چیزی
reacts U عمل کردن در پاسخ به چیزی
reacting U عمل کردن در پاسخ به چیزی
reacted U عمل کردن در پاسخ به چیزی
no answer [n/a] [in forms] U بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
hang U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hangs U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
res ipsa loquitur U این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
responses U پاسخ
responded U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
answered U پاسخ
answerback U در پاسخ
no U : پاسخ نه
statement U پاسخ
reply U پاسخ
answer U پاسخ
response U پاسخ
responds U پاسخ
answers U پاسخ
replying U پاسخ
response [commentary] U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
in reply to U در پاسخ
item of written comment U پاسخ
respond U پاسخ
replication U پاسخ
answering U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
replies U پاسخ
replied U پاسخ
responsions U پاسخ
negative reply U پاسخ رد
rebutter U پاسخ رد
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
answer U پاسخ به یک سوال
correct response U پاسخ درست
answerable U پاسخ دار
anticipatory response U پاسخ انتظاری
color response U پاسخ رنگ
answers U : جواب پاسخ
answering U پاسخ به یک سوال
oracle U پاسخ مبهم
operandum U ابزار پاسخ
replier U پاسخ دهنده
emitted response U پاسخ صدوری
come up with <idiom> U یافتن پاسخ
discriminatory response U پاسخ افتراقی
answered U پاسخ به یک سوال
rejoin U در پاسخ گفتن
to definitive answer U پاسخ قطعی
rejoinder U پاسخ دفاعی
solutions U پاسخ یک مشکل
pleas U پاسخ دعوی
plea U پاسخ دعوی
solution U پاسخ یک مشکل
vab U پاسخ سمعی
answer U : جواب پاسخ
answered U : جواب پاسخ
answers U پاسخ به یک سوال
calculation U پاسخ تقریبی
image response U پاسخ تصویر
reflection response U پاسخ قرینه
rejoinders U پاسخ دفاعی
vaccum response U پاسخ غیابی
oracles U پاسخ مبهم
rejoined U در پاسخ گفتن
answering U : جواب پاسخ
response generalization U تعمیم پاسخ
preparatory response U پاسخ مقدماتی
response equivalence U هم ارزی پاسخ
content response U پاسخ محتوایی
frequency respone U پاسخ فرکانس
an a answer U پاسخ مثبت
response duration U مدت پاسخ
anatomy response U پاسخ کالبدی
consummatory response U پاسخ پایانی
delayed response U پاسخ درنگیده
responsorial U پاسخ دهنده
right answer U پاسخ درست
response time U زمان پاسخ
response threshold U استانه پاسخ
response strength U نیرومندی پاسخ
response set U امایه پاسخ
response rate U سرعت پاسخ
movement response U پاسخ حرکت
response latency U نهفتگی پاسخ
response intensity U شدت پاسخ
moro response U پاسخ مورو
response differentiation U تفکیک پاسخ
voice answer back U پاسخ سمعی
distal response U پاسخ دوربرد
impluse response U پاسخ ایمپولز
rejoins U در پاسخ گفتن
whole response U پاسخ کلی
original response U پاسخ ابتکاری
w response U پاسخ کلی
conditioned response U پاسخ شرطی
rejoining U در پاسخ گفتن
running rate U اهنگ پاسخ
early answer U پاسخ زود
manipulandum U ابزار پاسخ
popular response U پاسخ رایج
answerback U پاسخ برگشتی
answer mode U حالت پاسخ
irresponsive U پاسخ ندهنده
position response U پاسخ مکانی
response amplitude U دامنه پاسخ
electrodermal response U پاسخ برقی پوست
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
conditioned escape response U پاسخ گریز شرطی
surrebutter U اخرین پاسخ خواهان
galvanic skin response U پاسخ برقی پوست
cer U پاسخ هیجانی شرطی
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
conditioned avoidance response U پاسخ اجتنابی شرطی
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
open ended question U پرسش باز پاسخ
Recent search history Forum search
1Potential
1incentive
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com